مجموعه «نقد سرمایهداری از درون» که در بردارنده سه کتاب با عناوین « پاشنه آشیل سرمایهداری»، « بازار آری، کاپیتالیسم نه» و «اقتصاد و آرمانشهر» است، اواسط اسفندماه ۹۵ منتشر میشود. در این سه کتاب، برداشتها و تعاریف نادرست از مفهوم بازار توضیح داده شده و خطوط تمایز سرمایهداری به عنوان نوعی نظام اقتصادی و مفهوم بازار نشان داده شده است.
برشی از کتاب پاشنه آشیل سرمایهداری:
عظیمترین نظم اقتصادی که تا به امروز در جهان پدید آمده است، نیازمند بازبینی است. پاشنه آشیل کاپیتالیسم، دعوتی است به پیوستن و قدم گذاشتن در راهی که هدفش زیر ذرهبین قرار دادن نظام بازار آزاد جهانی است.این کتاب بیان استادانه علل شکلگیری فساد در جوامعی است که ظاهرا با الگوی اقتصاد آزاد اداره میشوند اما در اصل بنیادشان بر اقتصاد برنامهای و مداخله سازمانیافته دولتهاست. ریموند بیکر در این کتاب از تجربیات خودش درباره ۶۰ کشور جهان سخن میگوید که طی ۵۰ سال در آنها و درباره آنها مطالعه کرده است. این کتاب از روابط پنهانی بانکهای جهان با دولتهای فاسد پرده برمیدارد و نشان میدهد که انحصارات غیرطبیعی و مبتنی بر رانتهای دولتی چهسان اقتصاد کشورها را به تباهی میکشانند و با خشکاندن ریشههای رقابت، میدان اقتصاد را به رجالههای اقتصادی و مالی میسپارند.
برشی از کتاب بازار آری کاپیتالیسم نه:
آنارشیسم طرفدار بازار به دنبال کشف حقایق اجتماعی با اتکا به یک تفکر جزمی یا انکار قانون نیست بلکه میخواهد تا حد امکان زمینه تبادل آزاد ایدهها و نیروهای اجتماعی را بهواسطه توجه به پیامدهای غیرارادی ایدههای پذیرفته شده فراهم کند و باعث مشارکت افراد در یک کشف و تجربه با پایان باز شود که زمینه را برای آزمودن پایدار ایدهها و نهادها با توجه به ایدههای رقیب و واقعیتهای حداقلی فراهم میکند. ایدههای آنارشیستی طرفدار بازار به شکل طبیعی بیشتر در قالب دیالوگها و نه رسالهها شکل میگیرند و بیشتر به شکل مکالمه انتقادی هستند و نه تکگویی یکطرفه. ارزش مشارکت خودجوش و تبیینی و استحکام آزمون رقابتی ممکن است بهاندازه شکلگیری ایدههای مکتوب آنارشیسم طرفدار بازار، محوری باشد چراکه بهنوعی اجرای این ایدهها در جهان واقعی خواهد بود.
برشی از کتاب اقتصاد و آرمانشهر:
اتحاد شوروی در پایان سال ۱۹۹۱، تجزیه شد و جمهوریهای تازهاستقلالیافتة آن مسیر احیای کاپیتالیسم و گشایش باب دموکراسی را در پیش گرفتند. نظام سوسیالیستی اتحاد شوروی با داعیه رستگاری بشر و عقلانیت علمی شکل گرفته بود، اما تعداد اندکی در مرگش مویه کردند. پس از فروپاشی شوروی نکتهای که بیشتر مایة نگرانی بود، این بود که کسانی میکوشیدند حوادث سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ را برآیند پیروزی ناب انواع کاپیتالیسم لیبرال دموکراتیک، جلوه دهند و بدین وسیله نه تنها «مرگ سوسیالیسم» را جار بزند، بلکه خط بطلانی بر تمام انواع مباحث اتوپیایی بکشند. بسیاری میپنداشتند نه تنها کمونیسم شوروی مرده است بلکه تمام آیندهها و آرمانشهرهای ممکن هم به همراه آن به گور رفتهاند. در واکنش به چنین ادعاهایی بود که نطفة نوشتن این کتاب بسته شد.
افزودن دیدگاه جدید