بخش هایی از متن کتاب:
فارابى،زاهدانه و در زىّ تصوف زندگى مىكرد و به چهار درهمى كه سيف الدوله از بيت المال براى او مقرّر كرده بود اكتفا مىكرد.نقل است كه وى قبل از آنكه حكمت را آغاز كند،در ديارش قضاوت را برعهده داشت و وقتى به معارف توجه كرد قضاوت را به كلى كنار گذاشته و يكسره به حكمت روى آورد.مىگويند:شبها از منزل خارج مىشد و براى مطالعه از نور چراغهاى نگهبانان استفاده مىكرد.
نيز درباره انگيزههاى رويكرد فارابى به فلسفه،گفتهاند:شخصى آثارى از ارسطو را پيش او به امانت گذاشت و او بطور اتفاقى آنها را مطالعه كرد و بدان متمايل گرديد و به خواندن كتب فلسفى تحريك شد تا اينكه فيلسوف كامل گرديد.
«هانرى كربن»درباره فارابى مىگويد:«از شواهد،چنان برمىآيد كه برابر نظريه رايج در ايران،اين فيلسوف بزرگ،شيعه بوده است.در واقع،فارابى در سال ٣٣٠ ه.ق.بغداد را به سوى حلب ترك گفته و در كنف حمايت سلسله شيعى حمدانيان قرار گرفت و سيف الدوله حمدانى به او ارج نهاد؛اين حمايت شيعى ويژه را نبايد تصادفى دانست.اين حمايت زمانى معنا پيدا مىكند كه در حكمت نبوى فارابى آنچه با حكمت نبوى مبتنى بر تعليمات امامان شيعى مشترك است،...مورد توجه قرار گيرد».