شما اینجا هستید
-
اخلاق تولید پول
این کتاب، فلسفه پدید آمدن پول و تناقض های آن را که دولت ها ایجاد می کنند توضیح می دهد. به باور مولف، تولید پول را از دو جهت میتوان مسئلهای کاملاً مرتبط با عدالت دانست. از یک طرف نهادهای مدرن تولید پول، به نظم قانونی متداول بستگی داشته و به تبع آن با یکی از درونیترین بخشهای عدالت اجتماعی در ارتباط است. از سوی دیگر نظم قانونی متداول به خودی خود مشکلی اساسی است که باعث تورم مداوم می شود. انحصارات قانونی، قوانین پول رایج، تعلیق قانونی پرداخت اقساط و بدهیها و دیگر قوانین اینچنینی سهواً به ابزاری برای بی عدالتی اجتماعی تبدیل شدهاند. این ابزار موجب ایجاد تورم، بی مسئولیتی، و توزیع نامشروع درآمد آن هم اغلب از سمت فقرا به سوی ثروتمندان است.ریال,۲,۰۰۰,۰۰۰ریال,۲,۰۰۰,۰۰۰addtocart
-
مشخصات کتابشابک :۹۷۸۶۰۰۹۳۶۹۵۵۳تعداد صفحات : ۰شماره چاپ : ۳قطع : رقعيمرور کتاب
برای فهم منشأ و ماهیت پول ابتدا باید دانست که انسان ها در جهان بدون پول، یعنی جهان تهاتری، چگونه مبادله می کردند. تبادل کالاها و خدمات در این جهان تهاتری افراد جامعه را با مشکلات خاصی روبرو می ساخت. به همین سبب افراد به منظور کاهش این مشکلات به سمت تبادلات پولی سوق پیدا کردند. به طور خلاصه پول یک راه حل ناقص برای برطرف کردن مشکلات تبادلات تهاتری است. اما اجازه بدهید این موضوع را با نگاهی موشکافانه تر بنگریم.
قانون بنیادی تولید بیان می دارد که تولید مشترک عایدی بیشتری از تولید منفرد حاصل می کند. اگر دو نفر به صورت مجزا کار کنند کالا و خدمات فیزیکی کمتری نسبت به زمانی خواهند داشت که توانشان را روی هم بگذارند. این مسئله شاید مهم ترین حقیقت زندگی اجتماعی باشد.
اقتصاددانانی مانند دیوید ریکاردو و لودویگ فون میزس روی مفهوم این موضوع تمرکز کرده اند: اگر هیچ دلیل دیگری هم برای همکاری انسانها وجود نداشته باشد، بهره وری بیشتر کار مشترک، آنها را به سمت یکدیگر می کشاند. بنابراین، بهره وری بیشتر ناشی از تقسیم کار در مقایسه با تولید منفرد، بنیان "قانون همکاری" عمومی می باشد.
در صورت نبود پول، افراد محصولاتشان را به صورت تهاتری مبادله می کنند، مثلاً آقای جونز به ازای یک سیب دو تخم مرغ از آقای براون می گیرد. در چنین دنیایی حجم مبادلات (به عبارت دیگر میزان همکاری اجتماعی)، محدود به قیود تکنولوژیک و مشکلات تطابق دوطرفه خواهد بود. تبادل کالا به کالا فقط زمانی اتفاق می افتد که هر کدام از طرفین مبادله، دقیقاً نیاز مستقیم به کالایی که در مبادله نصیبشان می شود داشته باشند. اما حتی در این موارد هم که تطابق نیازهای دو طرف مفروض در نظر گرفته شود، کالاها اغلب خیلی حجیم بوده و قابلیت تقسیم برای تطبیق با نیازها را ندارند. مثلاً یک نجار را فرض کنید که می خواهد با یک صندلی، ۱۰ کیلو آرد بخرد. صندلی بسیار ارزشمند تر از آرد است، پس چگونه می توان این معامله را صورت داد؟ بریدن چوب مثلاً به بیست تکه باعث نخواهد شد تکه هایی با یک بیستم ارزش آن صندلی را در اختیار داشته باشیم، بلکه چنین تقسیمی از صندلی کل ارزش آن را تباه می کند. به این ترتیب مبادله انجام نخواهد گرفت.
این گونه مشکلات را با بهره گیری از راهی به نام "مبادله ی غیرمستقیم" می توان کاهش داد. در مثال ما نجار می تواند صندلیش را با ۲۰ اونس نقره معاوضه کرده و در ازای گرفتن ۱۰ کیلو آرد ربع اونس نقره بدهد. نتیجه اینکه، نیاز نجار به آرد که در غیر این صورت ارضا نشده باقی می ماند، برآورده خواهد شد. آن هم به وسیله ی یک مبادله ی اضافی و استفاده از یک واسطه ی مبادله (در اینجا نقره). بنابراین مبادله ی غیر مستقیم موقعیت های بیشتری را برای نجار ما به منظور همکاری با دیگر انسان ها فراهم می کند. این موضوع تقسیم کار را گسترش داده و به این ترتیب باعث پیشرفت مادی، ذهنی و معنوی فرد می شود.
در تاریخ بشریت انواع مختلفی از اجناس و کالاها مانند احشام، صدف، میخ، توتون، پارچه، مس، نقره، طلا و مانند اینها به عنوان واسطه ی مبادله به کار گرفته شده است. اما در طول زمان و در بیشتر کشورهای توسعه یافته فلزات گرانبها به دیگر کالاها ترجیح داده شده است. آن هم به این دلیل که ویژگی های فیزیکی آنها مثل کمیابی، ماندگاری، تقسیم پذیری، ظاهر و صدای مشخص و متمایز، همگنی در گذر زمان و مکان، چکش خواری و زیبایی، این فلزات را دقیقاً مناسب چنین کارکردی ساخته است.
زمانی که واسطه ی مبادله به صورت عمومی در جامعه پذیرفته شد، آن را "پول" می نامند. حال چطور کالاهایی مانند طلا و نقره تبدیل به پول می شوند؟ این کار از طریق یک پروسه ی تدریجی انجام می گیرد، در مسیری که در آن، روز به روز تعداد بیشتری از حاضرین در بازار تصمیم می گیرند که از طلا و نقره به عنوان واسطه به جای دیگر اجناس در مبادله هایشان استفاده کنند. بنابراین انتخاب تاریخی طلا، نقره و مس، مبتنی بر قرارداد و یا تصمیم عده ای خاص نبوده است. بلکه این انتخاب از همگرایی خودبخودی تصمیمات افراد مختلف حاصل شده است. همگرایی که به دلیل ویژگی های فیزیکی عینی فلزات گرانبها به وقوع پیوسته است.
برای تبدیل شدن خودبخودی به واسطه ی مبادله، یک کالا باید به خاطر خواص "غیر پولی" خود تمایل برانگیز باشد و در ضمن قابل عرضه در بازار هم بوده و به صورت گسترده ای خرید و فروش شود. قیمتی که در ابتدا برای خدمات غیر پولی آن کالا پرداخت می شود، خریداران آینده را قادر می سازد که قیمت آینده ی آن کالا را برای فروش تخمین بزنند. قیمتی که برای استفاده ی غیر پولی آن پرداخت می شود، مبنای تجربی استفاده از آن در مبادلات غیر مستقیم خواهد بود. خرید یک کالا به منظور استفاده در مبادلات غیر مستقیم بدون دانستن قیمت گذشته ی آن بسیار پر ریسک است. بدین ترتیب ظهور خودبخودی واسطه ی مبادله بدون چنین اطلاعاتی به واقع ناممکن خواهد بود. از طرف دیگر اگر این اطلاعات وجود داشته باشد می تواند تقاضای پولی برای کالای مورد بحث (واسطه ی غیر مستقیم) را افزایش دهد. سپس تقاضای پولی به تقاضای ابتدایی غیر پولی اضافه شده و به این ترتیب قیمت کالای پولی شامل جزء پولی و جزء غیر پولی آن خواهد بود. در نهایت باید این نکته مهم را به یاد داشته باشیم که استفاده ی پولی از یک کالا به استفاده ی غیر پولی آن وابسته است و اگر آن کالا ارزش مقدم بر پول نداشته باشد نمی توان از آن به عنوان واسطه ی مبادله بهره برد. دانشمندان قرون وسطی از پول به عنوان وسیله ای قابل مصرف نام برده اند. بازاری بودن و داشتن استفاده ی اولیه در مصرف همواره در طبیعت پول بوده است.
نگاه ناشر
افزودن دیدگاه جدید