در دیدگاههای سنتی مدیریت توسعه، سرمایههای اقتصادی، فیزیکی و انسانی مهمترین نقش را ایفا میکردند، لیکن در عصر حاضر، مدیران برای توسعه، در عین حال که به سرمایههای اقتصادی، فیزیکی و انسانی توجه مینمایند، باید نظر خود را بیشتر به سرمایه اجتماعی معطوف کنند.یکی از مشکلاتی که دانشمندان علوم اجتماعی و مدیریت با آن مواجه هستند، ارائه تعریفی جامع از سرمایه اجتماعی است. تعریف رابرت پاتنام در علوم سیاسی، جیمز کلمن در علوم اجتماعی، فرانسیس فوکویاما در تاریخ اقتصادی ـ اجتماعی و تحقیقات بانک جهانی از جمله اولین اقدامات در این زمینه بودهاند. این واژه توسط اکثر نویسندگان به عنوان شبکهها، هنجارها، اعتماد و راهی که جوامع میتوانند از طریق آن اهداف جمعی را بهصورتی کاراتر انجام دهند، تعریف شده است.
توجه نظریهپردازان توسعه به سرمایه اجتماعی، از نشانههای تحول در نظریههای توسعه است که شاید بتوان به وجوهی از آن به شرح زیر اشاره کرد.
1- خروج از دایره یکسویهنگریهای اقتصادی و مادی توسعه و ورود به مرحلهای نو از توجه یافتن به ابعاد غیر اقتصادی توسعه؛
2- گسترش دامنه شمولیت سرمایه و افزوده شدن سرمایه اجتماعی به زمره سرمایههایی که تاکنون محدود به سرمایههای فیزیکی، مالی و انسانی بوده است.
3- جهتیابی نگاهها از فردمحوری در توسعه به روابط اجتماعی؛
4- حرکت تدریجی از اندازهگیری کمی اجتماعی به اندازهگیریهای کیفی؛
5- هماهنگ شدن رابطه اقتصادی با دیگر حوزههای علوم اجتماعی.