بسیاری حافظ را بزرگترین غزلسرای شعر فارسی میدانند. لقب حافظ از این رو به او داده شده است که وی حافظ قرآن بوده است و تاثیر قرآن را در اشعار او نیز میتوان دید به طوریکه بسیاری از ابیات او ترجمان مفاهیم قرآنی است. او در سدهی هشتم هجری قمری، برابر با قرن چهاردهم میلادی زندگی میکرده است. اطلاعات زیادی از تاریخ دقیق تولد و خانوادهی او در دست نیست اما بسیاری معتقدند او فرزند خانوادهای بوده است که از نظر مالی در حد متوسط بودهاند. او در نوجوانی موفق به حفظ قرآن میشود و بعد از آن، در دورهی «شاه اسحاق» به دربار راه پیدا میکند. بسیاری معتقدند شاعری شغل اصلی حافظ نبوده است و او از طریق شغل دیگری که احتمالا «دیوانی» بوده، امرار ومعاش میکرده است.در مورد تاریخ درگذشت او نیز اطلاعاتی در دست نیست اما آمده است: «هنگامی که قصد دفن حافظ را داشتند، عدهای از متعصبان با استناد به اشعار حافظ دربارهی میگساری با دفن وی به شیوهی مسلمانان مخالف بودند و در مقابل عدهی دیگر وی را فردی مسلمان و معتقد میدانستند. قرار شد که از دیوان حافظ فالی بگیرند که این بیت آمد: قدم دریغ مدار از جنازهی حافظ/ که گرچه غرق گناه است، میرود به بهشت. این شعر در بدخواهان شاعر تأثیر بسیاری میکند و همه را خاموش میکند.»
دکتر علیاصغر دادبه استاد فلسفهی اسلامی و ادبیات عرفانی میگوید: «در نگاه حافظ و دیگر فرهیختگان و سخنگویان فرهنگ ایران، کلید گنج سعادت و عدالت، همانا "کمآزاری" است؛ و اگر این امر تحقق یابد عدالت، تحقق مییابد و با تحقق عدالت، هر کس، چنانکه باید به حق خود میرسد. از حق آزادی و انتخاب باور گرفته تا حق مالکیت و سایر حقوق. تاکید حافظ در بیت "دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ/ که رستگاری جاوید در کمآزاریست" بر این معنا که هرگونه "آزردن"، حتی آزردن دل کسی با ناله و زاری، کمآزاری و مردمآزاری است و رستگاری جاوید در گرو پرهیز از هرگونه آزردن و آزاردادن است، نشان می دهد که دنیای آرمانی حافظ که همانا دنیای آرمانی در فرهنگ ایرانی است، دنیایی است آکنده از عدل و داد و تهی از ظلم و بیداد که در آن هر کس به حق خود می رسد. لازمهی کمآزاری "مهرورزی" است. اساس فرهنگ ایرانی و فلسفهی ایرانی که فلسفهی اشراقی و عرفانی است، عشق و مهرورزی است؛ عشق، هم بنیاد هستی است، هم ابزار معرفت و هم مادر فضایل .با مهرورزی و عشق می توان به معرفت و به کمال رسید . کسی که عاشقی کند و مهر بورزد و به دیگران به چشم مهر بنگرد، مردمآزار نیست، "کمآزار" است؛ او نسبت به خود و نسبت به دیگران، مهربانانه و مهرورزانه رفتار میکند و به فضایلی دست مییابد که لازمهی سعادت فرد و جامعه است... در چنین حال و هوایی است که ارزشهایی چون نوعدوستی و تساهل و تسامح و مدارا و… حاکمیت مییابند؛ ارزشهایی که جای جای در سخن حافظ شاهد آن توانیم بود، مثل: درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد»