روشنگری را عمدتا به عنوان رویدادی تاریخی در تحوّل اندیشه غربی یا به مثابه نهضتی بزرگ و تاثیرگذار مورد مطالعه قرار میدهند. آن بخش از قرن هفدهم و هجدهم که این جریان فکری در آن عصر و در جغرافیای گوناگونی مانند آلمان و فرانسه نمایان گردید، دوره روشنگری شناخته میشود. از ویژگیهای مهم و بارز این دوران، بازنگری و بازاندیشی در اندیشههای چیرهشده قرن هفدهم بود؛ اندیشههایی متافیزیکی در منظومه فکری و فلسفی فیلسوفان عقلگرا همچون دکارت و دکارتیها. چنانکه توجه دوباره به عقل و همچنین تجربه، جانی تازه به خود گرفت و عقل انتقادی، کانون توجه واقع گردید تا بدین وسیله، آموزههای فلسفهها و اندیشههای پیشین مورد ارزیابی قرار گیرد.
اما شایسته است این بار از چشماندازی نزدیک به مفهوم روشنگری بنگریم و آن را بررسی و تدقیق کنیم. مقالههایی که در این کتاب آمده است، به دریافت بهتر این مفهوم یاری میرساند. این مجموعه به خوانندگان این امکان را میدهد که از چند و چون استنباطها و برداشتهای اندیشمندان قرن هجدهم آلمان در سالهای پایانیِ دورانی که به نام عصر روشنگری شناخته شده است، شناخت دستِ اولی پیدا کنند. چرا که سرچشمهها زلالی و گواراییِ دیگری دارند. این هدف از طریق در اختیار نهادن مقالههایی اساسی و مشهور محقّق میشود که ایمانوئل کانت و موسِس مندلسزون درباره روشننگری به رشته تحریر در آوردهاند و همچنین مطالبی که همعصران نامآور ایشان مانند یوهان گئورگ هامَن، ویلارند، هردِر، لسینگ، شیلّر، آندرِآس ریم و بنیامین ارهارد نگاشتهاند. اما روشن است که کانت تاثیری مهم بر بسیاری که در این حوزه نظریهپردازی کردهاند یا دست به نگارش زدهاند، گذاشته است. چنانکه مقالات بنیامین ارهارد و شیلر در این خصوص از نظر زبان به وضوح اثری را که اینان از کانت پذیرفتهاند، نشان میدهد