شما اینجا هستید
-
اگزیستانسیالیسم
از تئوری تا عملاگرچه لفظ و مکتب اگزیستانسیالیسم پدیده هایی جدید هستند، اما مفهوم اگزیستانسیالیسم قدیمی است و در آراء فیلسوفان یونان باستان به ویژه سقراط و متفکران قرون وسطی، بهویژه آگوستین قدیس هم اشکالی از این تفکر وجود داشته است. علاوه بر سقراط و آگوستین که ریشه های اندیشه غربی به شمار می روند، ملا صدرای مسلمان هم به مفهوم وجود توجه بسیار داشته است و می توان او را در شمار متقدمان اگزیستانسیالیسم به شمار آورد. این کتاب شرحی است بر شکلگیری نخستین هسته های اندیشه اگزیستانسیالیستی در یونان باستان، صورت های جدیدتر آن در قرون وسطی و بیان تمام عیارش در قرن بیستم و سرانجام، راه یافتنش به ایران. بخشی از کتاب هم به تاثیر رویکردهای اگزیستانسیالیستی بر دانش مدیریت اختصاص یافته و کتاب را به اثری بین رشته ای تبدیل کرده که دانشجویان فلسفه و مدیریت را به هم نزدیک می کند.ریال,۸۰۰,۰۰۰ریال,۸۰۰,۰۰۰addtocart
-
مشخصات کتابشابک :۹۷۸۶۰۰۸۰۰۴۶۸۴تعداد صفحات : ۰شماره چاپ : ۲قطع : رقعيمرور کتاب
اگزیستانسیالیسم یک گرایش فكري به منظور نزدیک ساختن فلسفه با زندگی روزمرّه انسان هاست و در حقیقت گرایش کسانی است که می گویند: انسان باید بتواند پاسخ مشکلات خود را در فلسفه بیابد، ولی اکنون فلسفه تماس واقعی خود را با زندگی بشر قطع کرده و مانند ریاضی، فیزیک و شیمی مشکلاتی از قبیل دغدغهها، اضطراب ها و ترس از مرگ و گناه و مانند اینها را درمان نمی کند. فلسفه در واقع به مسائلي مي پردازد كه فقط ذهن و فكر را به خود مشغول مي دارد و در راه زدودن دغدغه ها و اضطراب هاي حاصل از صنعتي شدن و توانايي گسترده بشر امروز كه او را به ورطه هاي هولناك مي كشاند، كمتر گفتگو مي كند.
اگزیستانسیالیسم مدعي است که می خواهد به مشکلات ملموس زندگی انسان ها پاسخی راهگشا بدهد و اگر چنین ادعایی از این مکتب پذیرفته باشد و چنین مسئولیت بزرگی را به عهده بگیرد، پس سابقه ممتدی دارد و فیلسوفان بزرگی از قبیل سقراط و سنت اوگوستین را نیز میتوان اگزیستانسیالیست دانست و تنها فيلسوفي به نام كي یركگارد نیست که بنیانگذاری این مکتب را -به زعم برخي از نويسندگان آثار فلسفي- به عهده داشته باشد، بلکه او محتویات این مکتب را صریحا تبیین کرده است. در واقع هنر كي یركگارد تدوين و تبيين منظم انديشه هاي پراكنده در اين مقوله و به روزكردن آنها تا زمان خود بوده است و اين خود كار بزرگي در قلمرو وظيفه به شمار ميآيد.
به زعم اين رويكرد فلسفي چون اکثر مشکلات انسان ها از ناحیه روح آدمی و ناشی از آن است، این مکتب فلسفه روح آدمی است و در مقام شناخت واقعیت و مشکلات آن برآمده است.
فلسفه اگزیستانسیالیسم بر اين باور است که اگر کسی بخواهد پدیده ای را بشناسد باید کاملا گرفتار آن شود و نمی تواند به صورت ناظر بي مسئوليت به آن نگاه کند. مثلا اگر بخواهد شناخت دقیقی از مراسم عشاء ربّانی که در مسیحیت مطرح است، داشته باشد، باید از دیدگاه عامل وقايع آن را بررسی کند، نه دیدگاه ناظر. و به اصطلاح مشهور رنج افراد داغ دیده را فقط داغ دیدگان می دانند. ولی نظام های فلسفی سابق از افلاطون گرفته تا هگل همگی فارغ البال با انسان و مسائل انسانی مواجه شده اند و خود را كمتر درگير مسئله كردهاند. آنها فقط مشاهده گر بيطرف بوده اند و كمتر در درياي حادثه غوطه خورده اند. آنها فقط از بالا يا در كنار شناگري بوده اند كه در آب دست و پا ميزد و خود كمتر تن به آب دريا سپرده و چون شناگري رنج دست و پا زدن را نداشته اند.
پس باید از نظام های فلسفی دست کشید و به خود فرد انسانی توجه کرد؛ زیرا انسانِ دارای گوشت و پوست و خون مورد بحث است، نه انسانِ ذهنی پرورده ذهن فیلسوفان که به هیچ وجه، وجود خارجی ندارد.
اگزیستانسیالیسم می گوید: ما نمیگوییم که نباید از عقل استفاده کرد، بلکه میگوییم: باید متوجه باشیم که عقل محدودیت دارد و نمی توان همه جا از عقل استفاده کرد. عقل را به بسياري از سپهرهاي انساني راه نيست.
و امّا توده ای شدن انسان ها به معنای کلیشه ای شدن است که از دیدگاه این مکتب به شدت محکوم است. به این معنا که نباید به اقتضای زندگی روزمرّه زندگی کرد. مثلا پدر می گوید: من باید در منزل پدرانه رفتار کنم. معلّم در کلاس می گوید: من باید رفتاري معلم گونه داشته باشم و خريدار هنگام خرید می گوید: من باید خريدارانه رفتار کنم. این عمل از دیدگاه اگزیستانسیالیسم نارواست، زیرا ما را از تحقق خودمان روگردان مي كند و زندگی خود را چنان تنظیم می کنیم که دیگران می خواهند نه آنچنان که خودمان هستیم و مي خواهيم. کلیشه ای شدن انسان را کم کم به توده ای شدن می کشاند و باعث می شود که همرنگ دیگران بشود، درست مانند چند غذا که دارای بو و خواص ویژه خود هستند، ولی با گذاردن همگی در یخچال و کنار یکدیگر و مجاورت هم بوهای آنها مخلوط شده و ترکیبی از چند بو حاصل می شود. نام این حالت «میان مایگی» است، در حالیکه انسان باید خودش را بشناسد و خودش باشد آنگونه که هست نه آنگونه که دیگران می خواهند. داستایوفسکی نویسنده معروف روسی روی این نکته تاکید فراوان دارد و در آثار خود به تحليل آن مي پردازد و نشان مي دهد كه چگونه ديكتاتوري ها پديد ميآيد.
نگاه ناشر
افزودن دیدگاه جدید