کتاب پساسیاست؛ نظریه و روش، توسط دکتر محمدرضا تاجیک استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی به رشته تحریر درآمده است. وی در فرازی از کتاب، آنچه را که قصد داشته در این کتاب مورد واکاوی قرار دهد را چنین توضیح میدهد:
در زمانهای که در آن زندگی میکنیم دانش سیاسی در معرض بحرانهای شالودهشکن فراوان قرار گرفته است. زیرا، از یک سو، دوران نظریهها و گفتمانهای سیاسیای که تأکید خود را صرفاً بر «صاحبان ابزارهای تولید» و «شیوههای تولید» استوار کرده و روابط قدرت را حافظ منافع آنان میدانند، گذشته است و اکنون به روزگاری رسیدهایم که در آن «شیوههای عرضه» بر شیوههای تولید ارجحیت یافتهاند، و به این ترتیب، چنگاندازی به «دارایی گفتمانی» یا «ثروتهای مفهومی» جایگزین توجه به ثروتهای مادی یا حکومتی محض شدهاند، و از سوی دیگر، «اغلب افراد میل رسیدن به یک نظام متحدِ دانش و نظریه واحد در علوم اجتماعی را منتفی دانستهاند و تلاش مدرنیستی برای حفظ محتوا و روش تولید دانش به سود کوششی پسامدرن برای یافتن راههای کسب دانش که اینجا و آنجا به کار آیند، کنار گذاشته شده است».
دوران ما از سویی، دورانِ سیاستِ معطوف به زندگی روزمره (میكروپلتیك) و سیاستِ زندگانی، و از سویی دیگر، دوران سیاستِ تفاوت، تمایز، هویت و بازنمایی است. اما از جهتی دیگر، این عصر، عصر تأكید بر قلمروهای كوچك، و مقاومت نیز هست. دوران ما، همچنین دورانِ تكثیرِ زیستجهان یا جهان اجتماعی مردم است. به بیان دیگر، زیستجهانِ آدمیانِ عصر ما، بهطور فزایندهای در مسیر قطعهقطعه یا متکثر شدن قرار گرفته است. این شرایط، بستری برای تولد «خودِ اكسپرسیونیستی» و «هویتهای موزائیكی» فراهم آورده است. زیستجهانِ این «خود»، زیستجهانی است بدون «مرز»؛ سرشار از حقایق متکثر؛ متأثر از بازیهای زبانی و گفتمانی متنوع؛ دربرگیرندهی راهها، افقها، آغازها، و فرجامهای گونهگون؛ مملو از خردهگفتمانهای محلی؛ تجربهکنندهی بحرانهایی همچون بحرانِ اصالت، بحرانِ کلیت و تمامیت، بحرانِ بازنمایی، بحرانِ سوژه، بحرانِ فراروایتها، فراتئوریها، فراروشها، و بحرانِ قطعیتها و ایقانها و تصدیقها. دنیای این «خود»، دنیایی است همراه با دگرگونیهای گیجكننده؛ سیال، نفوذپذیر و نامشخص؛ پر از ابهام، ایهام، احتمال، تصادف، تضاد، پیچیدگی، بدعت، رندی، و ارتداد.