ازخودبیگانگی، منتشر شد

ازخودبیگانگی، منتشر شد

نویسنده کتاب، ریشه مفهوم هگلی-مارکسیِ «از خود بیگانگی» را تا فلسفه ژان ژاک روسو به عقب می‌برد و می‌گوید هرچند در آثار روسو نامی از این مفهوم برده نشده اما توصیف او از انسان ناب در حالت طبیعی و آلوده‌شدن این انسان به فساد در اجتماع، دقیقا توصیف انسان ازخودبیگانه‌شده است. توصیف انسانی است که جوهریت انسانی خود را در اجتماع از دست داده و ازطبیعت بی‌آلایش انسانی‌اش جدا افتاده و تنها شده است.

روسو را ذات‌گرا می‌نامد و با دیدگاه ذات‌گرایانه او و دیگرانی که در بیرون از جامعه برای انسان یک ذات و جوهر مستقل قائل هستند دربست مخالفت می‌کند. می‌گوید برخلاف گفته روسو و دیگر ذات‌گرایان، مقوله‌ای به نام انسان بیرون از اجتماع وجود ندارد. انسان در جامعه و از طریق «تملک» جهان انسان می‌شود و حتی همین بی‌رابطگی با جهان، خودش نوعی رابطه است.