غریب: اثر را باید ترجمه کرد نه واژه ها را

غریب: اثر را باید ترجمه کرد نه واژه ها را

نشر دنیای اقتصاد با عین له غریب مترجم رمان های «نام من سرخ» ، «کتاب سیاه» و «آقای جودت و پسران» اورهان پاموک و آثار دیگری از دیگر نویسندگان ترک به گفت و گو نشست. در این گفتگو از ویژگی ها و مصائب ترجمه ترکی به فارسی و سبک ترجمه و مشکلات ترجمه در ایران صحبت شد.
تجربه ترجمه رمان های پاموک، و دگر آثار ادبیات ترک، مبنای خوبی است تا ما بتوانیم از زوایای ترجمه متون ترکی به فارسی از شما بپرسیم. از ویژگی های ترجمه ترکی به فارسی بگویید؟
ویژگی های مشترک فرهنگی ایران و ترکیه، و رابطه زبان های ترکی و فارسی با زبان عربی، شباهت های اصطلاحی و واژگانی قابل توجهی را در این دو زبان موجب شده است. اما دشواری آنجاست است که زبان فارسی به خانواده زبان های هندواروپایی متعلق است و زبان ترکی نه، و این امر در اساس و اصول تفاوت های بنیادینی را دامن می زند. 

به لحاظ ساختار نحوی ترکی و فارسی چه تفاوتی دارند؟
ساختار نحوی ترکی با اندکی اغماض درست برعکس زبان فارسی است و این بحثی بسیار تخصصی است. که از حوصله این متن خارج است. می توان در جایی مناسب تر به آن پرداخت.

آیا دانستن یک زبان برای ترجمه کافی است؟
نه. به هیچ وجه. ترجمه ذاتا امری فرازبانی است، و از بسیاری از امور بیرون از زبان به طور مستقیم تاثیر می گیرد. در واقع زبان فقط یکی از اِلمان های ترجمه است. به عنوان نمونه، پاموک رمان «نام من سرخ» را در کشوری سکولار، درون فرهنگ عثمانی-اسلامی، ... حدود بیست سال پیش به زبان ترکی تالیف کرده است. و منِ مترجم، اکنون، باید آن را برای کشوری غیر سکولار، با فرهنگ ایرانی-اسلامی، ... و به زبان فارسی برگردانم تا برای مخاطب ایرانی قابل درک باشد.

شما در ترجمه از چه اصول و قواعدی پیروی می کنید؟
روش من در ترجمه روشی است موسوم به روش پسااستعماری. روشی که جای ترجمه واژه به واژه یا تحت الفظی، یا اساسا متن به مفهوم کلی آن، اثر را ترجمه می کند. در حالی که متاسفانه هنوز هم در کشور ما روش استعماری رایج است، روش تحت الفظی انگلیسی که  امروزه در جهان منسوخ شده است.
برخی در تبعیت از همین روش از یک اثر چند صد صفحه ای چند کلمه پیدا می کنند و با ارجاع به لغت نامه می گویند که این لغات اشتباه ترجمه شده است. و از این راه کل ترجمه را رد می کنند! آیا می توان طاووس را به خاطر پاهای زشتش پرنده ای زشت شمرد؟ می دانیم که طاووس زیباترین پرنده است آن هم با همین پاهای زشت.
و این تازه در صورتی است که روش مترجم در ترجمه همان روش منسوخ واژه به واژه باشد. و در ترجمه آن چند کلمه هم واقعا خطا کرده باشد. اگر مترجم در ترجمه، روح کلی اثر را به کلیت متن ترجیح دهد، و با وقوف به هر دو زبان و مضمون اثر اساسا کاری به لغت نامه ها نداشته باشد، هرگز تا سطح واژه ها نزول نمی کند که با این نحو از- اگر بشود گفت - نقد بتوان کار او را سنجید. اگر مترجم با روش پسااستعماری ترجمه می کند شما نمی توانید با روش استعماری ترجمه او را نقد کنید. این بدیهی است. نه؟ ما حق نداریم یک اثر ادبی را  سلاخی کرده و به واژگان تشکیل دهنده آن مثله کنیم. چرا که در این صورت با متنی مرده مواجه خواهیم شد. نمی توان یک اثر را در زبان مبدا به واژه ها تقلیل داده و این واژه ها را به زبان مقصد برگردانده و از این واژه ها دوباره همان اثر را از نو بسازیم! این در صورت امکان، بدوی ترین تعریف ممکن از ترجمه خواهد بود. 
به نظر من روش پسااستعماری بهترین روش برای ترجمه از زبان ترکی به فارسی یا اساسا ترجمه در عام ترین تعریف آن است. 

در استفاده از روش پسااستعماری امانت داری مترجم لطمه نمی بیند؟ 
نه. ما در دوران پست مدرن به سر می بریم و بحث وفاداری به متن اصلی به این مفهوم، پیشتر در دوران مدرن منسوخ شد. به نظر من به عنوان مثال متن فارسی رمان «نام من سرخ» به همان اندازه اصیل نیست که متن ترکی آن. پس از نظریه ی بینامتنیت اساسا صحبت از متن اصیل و اصالت در این معنی بخصوص به واقع محلی از اعراب ندارد. اصلا خود اصالت در مفهوم عام آن، پس از مدرنیته دیگر قابل طرح نیست. و این به خواست من و شما هیچ ارتباطی ندارد. 
زمانی که با پیروی از رولان بارت مرگ مولف را می پذیریم، و هرمنوتیک و افق معنایی و نظریه دریافت و ... این مترجم است که تالیف می کند. و همچنین مخاطب. مخاطب حین خواندن باید فارغ از من و پاموک و هر کس دیگری اثر را برای خویشتن خویش خلق کند و از این خلاقیت لذت ببرد. 

مشکل ترجمه در ایران؟
مشکل ترجمه در ایران در درجه ی نخست نبود رویکردی تئوریک به مقوله ترجمه است. به طوری که تا کنون در مورد ویژگی ها و روش های ترجمه مباحث جدی مطرح نشده است. از سویی متاسفانه بسیاری از مترجمان ما خودِ فارسی را خوب نمی دانند! قلم خوبی ندارند. و هنوز هم هستند کسانی که ادبیت یک متن را در دشوار یابی و ثقیل بودن و مغلق بودن آن پی می گیرند! و به اصطلاح منقدان کم سوادی که این بی سوادی را می ستایند. و مخاطبان زود باوری که این نقد های مغرضانه و نیت مند را قبول می کنند. و ...