شما اینجا هستید
آشنایی ایرانیان با تمدن جدید غرب، عصر رنسانس و روشنگری، به سالها قبل از دوره مشروطیت بازمیگردد. رفت و آمد و اقامت تعداد بسیاری از تجار و بازرگانان، مبلغین مذهبی، مستشاران نظامی، سفرا، سیاحان و مستشرقین اروپایی در ایران دور سلسله صفویه، طبعا زمینه مساعدی را برای ایرانیان جهت آشنایی با تمدن مغرب زمین فراهم کرد و البته در این میانه بودند معدودی از ایرانیان که با سفر به اروپا، اندک تجربه و اطلاعاتی از غرب به دست آوردند. پس از سقوط سلسله صفویه و در دوره بحرانهای بعدی تا تشکیل سلسله قاجار، از تعداد مسافران به ایران کاسته شد. ولی باز هم بسیاری از تجار و بازرگانان اروپایی در نواحی مختلف کشور و بهخصوص جنوب ایران رفت و آمد و فعالیت میکردند. افزون بر آن، در شرح احوال بسیاری از جنگهای ایرانیان در دوره نادرشاه افشار و کریمخان زند و جانشینانشان، اگر درست دقت کنیم نامهای زیادی از اروپاییهایی میبینیم که به عنوان مستشار نظامی در صفوف یکی از طرفین جنگ و البته شاید هر دو طرف، حضور داشتند.
با روی کار آمدن سلسله قاجار و بهطورخاص در زمان جنگهای ایران و روسیه در دوره فتحعلیشاه به دلیل موقعیت خاص ایران در همسایگی روسیه و در مجاورت هندوستان و همزمانی آن با تحولات عظیم اروپا در زمان خاص ناپلئون بناپارت، ارتباط سیاسی، نظامی و اقتصادی ایران با کشورهای اروپایی به شدت افزایشیافت و به تبع آن، ارتباطات فرهنگی نیز روزافزون گشت. تحول بسیار اساسی که در اوایل دوره قاجار در ارتباطات فوق روی داد، اعزام محصل به اروپا و بهکارگیری آن محصلین در دولت تا مقامات عالیه وزارت بود. محصلین و مامورین جدید اعزامی به اروپا، در آنجا فرصت آشنا شدن با تفکرات جدید را پیدا کردند و متقابلا بسیاری از محافل سیاسی اروپایی در جهت بسط نفوذ خود، در صدد آشنا کردن مسافران فرهیخته ایرانی یا طبقه حاکمه فرهنگی ایران با تحولات فرهنگی اروپایی عهد رنسانس و قرون جدید برآمدند. البته در این میان نباید نقش فرستادگان اروپایی به ایران (در کسوت سیاستمدار، تاجر، معلم) را در ترویج افکار فوق نادیده گرفت. این ارتباطات، زمینه و بستر لازم را برای آشنایی جامعه فرهنگی ایران با تحولات جدید فکری اروپا و مغرب زمین فراهم کرد.
گام اصلی دیگری که چند سال بعد از آن برداشته شد و نقش بسیار مهم و اساسی در تسریع آشنایی ایرانیان با تمدن جدید مغرب زمین داشت، تاسیس مدرسه دارلفنون در سالهای ۱۲۶۵-۱۲۶۷ قمری و در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود. مدرسه دارالفنون و استادان اروپایی آن مهمترین تاثیر را بر روند آشنایی طبقه حاکمه و طبقه فرهنگی ایران با اندیشهها، افکار و آرای جدید رایج در غرب گذاشتند؛ به نحوی که اگر گفته شود دروازه اصلی ورود افکار و اندیشههای جدید غربی به ایران، مدرسه دارالفنون بود، سخنی به گزاف بیان نشده است.
تا بیش از سه دهه بعد، مدرسه دارالفنون هر سال گستردهتر شد، استادان بیشتری از اروپا برای تدریس به این مدرسه آمدند و هر سال تعداد بیشتری محصل وارد دارالفنون یا از آن فارغالتحصیل میشدند. دانشآموختگان این مدرسه تحت نظر استادانی تحصیل میکردند و پرورش مییافتند که پرورده تمدن جدید غرب بودند. آنها تمام همت خود را برای آشنایی شاگردان خود با اندیشه و فرهنگ جدید غربی، به کار بستند. به این ترتیب بود که بخش اعظم و تقریبا تمامی فارغالتحصیلان مدرسه دارالفنون از پیروان اندیشه جدید غربی شدند و در پایان قرن ۱۳ قمری (۱۲۹۹) تعداد آنها نسبت به جمعیت باسواد و فرهنگی ایران آن روز بسیار قابلتوجه و چشمگیر بود. مضافا اینکه بخش قابلتوجهی از بدنه دولت را نیز در اختیار خود داشتند.
در چنین اوضاع و احوالی و متاثر از شیوع افکار جدید در میان دولتمردان و طبقه حاکمه، ناصرالدین شاه قاجار در دهه ۱۲۹۰ قمری عزم خود را برای دیدن ممالک اروپایی جزم کرده و راهی سفر به آن دیار شد. مسافرتهای سهگانه ناصرالدین شاه، علاوهبر ابعاد اقتصادی، سیاسی و روابط بینالمللی آن، باعث گسترش بیش از پیش افکار و اندیشههای جدید مغرب زمین در ایران شد. اما آنچه در این میان مهم است تشکیل نهادهای دیگری در ایران بود که فعالیت آنها به نوبه خود باب جدید و دریچه نوینی را برای گسترش این افکار در ایران گشودند. یکی از این نهادها، دارالترجمه بود. ناصرالدینشاه پس از دو سفر به اروپا و در آستانه شروع قرن جدید قمری (قرن چهاردهم) دستور تقویت هر چه بیشتر و فعالیت همهجانبه دارالترجمه را صادر کرد. مدیریت این نهاد به عهده محمدحسنخان اعتمادالسلطنه که تازه از فرانسه بازگشته بود واگذار شد و او توانست با بهکارگیری مترجمان زبانهای مختلف و حتی تشکیل کلاسهای زبان و تربیت نسل جدیدی از مترجمان گام بسیار بلندی برای ورود فرهنگ، علوم، فنون و آرا و اندیشههای غربی به ایران بردارد.
یکی از اهداف اصلی دارالترجمه، ترجمه رمانهای اروپایی به زبان فارسی بود. متن ترجمه شده رمانها میتوانست علاوه بر سرگرمی شاه و خاندان سلطنتی، بعدا به شکل پاورقی در جراید آن روزگار یا به شکل کتاب، چاپ و منتشر شده و در اختیار جامعه فرهنگی ایران قرار گیرد. رمانهای ترجمهشده توسط این گروه از مترجمان، در واقع روی دیگری از آموزشهای ارائه شده در مدرسه دارالفنون در طی سه دهه قبل از آن بود. ترجمه رمانها، وسیله جدیدی برای تبلیغ همان اندیشهها و منشهایی بود که اولین گروههای محصلین ایرانی عازم به اروپا از جمله در ممالک فرنگ تحت تاثیر آنها قرار گرفته بودند و همان آرا و اندیشههایی بودند که افزون بر سه دهه معلمان خارجی مدرسه دارالفنون در کمال آسودگی و بدون هیچ مانعی، آنها را به شاگردان خود آموزش میدادند. در آغاز قرن ۱۴ قمری و سال ۱۳۰۰ قمری اندیشهها و آرای مزبور نه تنها دیگر در میان طبقه تحصیلکرده فرهنگی و هیئت حاکمه ایران، غریب نبود، بلکه بهواقع به اندیشه رایج در نزد آنها بدل شده بود. در چنین شرایطی طبیعی بود که اقبال این تحصیلکردههای داخلی و فرنگرفتگان ایران، به هنر اروپایی بیشتر شود. قبل از آن تشکیل کلاس موزیک در مدرسه دارالفنون و برگزاری تاتری در سالن آن مدرسه، گامهای برای معرفی هنر و فرهنگ غرب به ایران محسوب میشدند، ولی به دلیل محدودیتهای خاص و ویژه هر یک از آن دو شاخه از هنر، و بهویژه محدودیتهای علنی موجود در جامعه پیرامون آنها، استفاده از موسیقی و تاتر غربی در چارچوب کاخ سلطنتی باقی ماند و دانشآموختگان کلاس موزیک، جایی جز دستجات قشونی برای فعالیت خود نمییافتند. ولی ادبیات اینگونه نبود و به سهولت امکان پخش و توزیع محصولات ادبی غربی در جامعه فرهنگی ایران آن روز به خاطر گسترش روز افزون جراید و مجلات و اختصاص صفحات هر شماره از آنها به چاپ آثار ادبی و از جمله رمانهای غربی کاملا متصور و امکانپذیر بود. ورود دستگاههای جدید چاپ به ایران که امکان چاپ تعداد زیادی کتاب را به سهولت فراهم میکرد، از جمله دیگر عوامل اساسی رویآوری به ترجمه آثار ادبی و رمانهای غربی به فارسی و چاپ و انتشار آن در جامعه ایران بود.
نتیجه کار مترجمانِ دارالترجمه و مترجمان دیگر در زمینه ترجمه رمان درخشان بود. ادوارد براون به نقل از میرزا محمدعلی خان تربیت، از فهرستی مشتملبر ۱۶۲ کتاب و رمان یاد میکند که تا شروع انقلاب سیاسی مشروطیت به فارسی ترجمه شده بود. در روایت دیگری که از رشید یاسمی در هنگام دیدار از کتابخانه سلطنتی در سال ۱۳۰۴ در دست است او به وجود تعداد زیادی از نسخههای خطی رمانهای ترجمهشدهای اشاره میکند که در آن سال (۱۳۴۳ قمری/ ۱۳۰۴خورشیدی) در کتابخانه سلطنتی وجود داشته است.
در پی این تحولات بود که اندک اندک بر شمار مترجمان افزوده شد و کتابهایی از زبانهای اروپایی به فارسی ترجمه شد که عمدتا رمان و داستان بودند. این آثار غالبا به صورت پاورقی در نشریات آن زمان چاپ شد و بعضا در نسخ کمشمار در شکل کتاب بازنشر یافت. مجموعه چهار جلدی «مشروطیت ایران و رمان خارجی» که به کوشش مسعود کوهستانینژاد، مورخ و پژوهشگر تهیه شده و انتشارات دنیای اقتصاد آن را منتشر کرده است، گزیدهای از مهمترین آثار چاپ شده در اواخر عصر قاجار است. انتشار این آثار، علاوه بر آشنا کردن ایرانیان با سپهر ادبی مغربزمین، موجب تحول دیگری هم شد و کسانی به تقلید از اروپائیان به نوشتن رمان و داستان روی آوردند. آثار رماننویسان و داستاننویسان ایرانی نیز در قالب مجموعهای پنج جلدی مدون شده که اوایل مرداد امسال منتشر میشود.
اهمیت این مجموعهها در این است که اولا زمان دقیق آشنایی ایرانیان را با رمان مدرن نشان میدهد و ثانیا نقطه عزیمت رماننویسی ایرانی را از آنچه تاکنون دربارهاش گفته شده عقبتر میبرد و نشان میدهد امثال محمدعلی جمالزاده و بزرگ علوی و صادق هدایت، از عقبه نیرومندی برخوردار بودهاند و پا بر شانه پیشینیانی داشتهاند که در تاریخهای ادبیات معاصر ایران کمتر از آنها سخن گفته شده است.
افزودن دیدگاه جدید