استراتژی کسب ‌و کار عبارت است از طرح­ها، گزینه ­ها و تصمیماتی که در مسیر هدایت یک شرکت به سمت سود دهی و موفقیت بیشتر به کار گرفته می ­شوند. استراتژی الهام­ بخش و فکر شده، محرک لازم را برای موفقیت تجاری فراهم می­ کند؛ در حالی‌که استراتژی ضعیف یا فکر نشده ممکن است باعث خروج شرکت از مسیر موفقیت شود. بنابراین شناخت عوامل سازنده «استراتژی»، در نیل به کسب ‌و کار موفق حیاتی است. البته نباید هر طرح و تصمیمی را «استراتژی» بخوانیم، ضمن اینکه بیشتر تصمیمات در باره اجرای استراتژی است و نه تدوین آن . همچنین مهم است که استراتژی روشن و بی ­ابهام باشد و بتوان آن را برای همه کسانی که نقشی در اجرای آن خواهند داشت و نیز برای سهامداران شرکت تبیین کرد.

تمرکز بر استراتژی باعث می ­شود بدانیم کدام واحد یا گروه از کسب ‌و کارها می ­توانند موفق ­تر عمل کنند و در کجا نقطه­ ضعف، آسیب­ پذیری یا احتمال شکست وجود دارد. استراتژی به شکل دقیق نشان می­ دهد که کسب‌ و کار در کدام بخش و به چه دلیل می­تواند پول­­ ساز باشد. از این دانش می‌توان برای رسیدن به سود، رشد جریان نقدینگی و ارزش ­آفرینی برای سهام­داران بهره گرفت. همچنین استراتژی نشان می ­دهد که منابع (شامل نیروی انسانی، اقدامات و منابع مالی) را باید در کجا متمرکز کرد. فرایند تدوین و اجرای استراتژی به مدیران امکان می­ دهد مشتریان و رقبای خود را بشناسند. به‌طور خاص یک استراتژی برجسته، ریشه در شناخت مناسب مشتریان دارد که این شناخت، روندی پویا است و شرکت می ­تواند محصولات و رویکرد خود را همسو با سلایق متغیر مشتریانش تغییر دهد. درواقع، شماری از استراتژی­های اجرایی شرکت­های پیشروی بازار مانند «مایکروسافت» و «اپل»، توام با پیش ­بینی علائق مشتریان کنونی و بالقوه­ است. مثلاً در میان خریداران آی ‌پد اپل، کمتر کسی بود که الزاماً خرید، دانلود و گوش کردن موسیقی به این سبک و سیاق­ را طالب باشد و درواقع این خود اپل بود که توانست پیشرفت ­ها در حوزه نرم افزاری، طراحی، اینترنت را با آنچه می­توانست ازنظر مردم ارزشمند باشد ترکیب کند و به محصولی جالب­توجه برای تخیل افراد برسد. بی­جهت نیست که مجله اکونومیست (شماره اکتبر ۲۰۰۷)، شرکت اپل  را «یک رهبر ارکستر و تنظیم‌ کننده فناوری ­ها» می ­داند که «هراسی از پرداختن به ایده ­های برون‌ سازمانی در عین تحولات درون سازمانی مداوم ندارد.»

تدوین و اجرای استراتژی به گونه دیگری هم باعث تقویت کسب ‌و کار می­شود. استراتژی تضمین می ­کند که منابع موجود به مهم ‌ترین مشتریان اختصاص پیدا ­کنند تا ضمن ایجاد وفاداری در آنان، باعث شوند آنها محصولات و خدمات بیشتری از شرکت خریداری کنند. استراتژی کمک می ­کند دریابیم چگونه می‌ توان از طریق توسعه دامنه محصولات (تولید محصولات جدید مبتنی بر پیشنهاد‌ های کنونی)، تغییرات در ترکیب محصولات به‌گونه‌ ای که بتوانند مکمل هم باشند و تغییرات در  قیمت­ ها یا کاهش هزینه­ ها به سود بیشتر رسید. فرایند تدوین استراتژی همچنین کمک می ­کند بدانیم کدام محصولات یا بازارها را باید کنار بگذاریم.